بزرگنمایی:
شانس در سیاست مانند باد است؛ گاه موافق میوزد و گاه مخالف. هنر حکومت در این است که بتواند باد را در مسیر خود به کار گیرد، نه آنکه در برابرش بایستد یا تنها به آن تکیه کند.
پایگاه خبری نوید تربت: http://www.navidtorbat.ir
ابوالقاسم عابدینپور
در سیاست، همیشه همهچیز حاصل برنامهریزی نیست. گاهی یک اتفاق غیرمنتظره، مسیر کشورها را دگرگون میکند؛ گاهی یک بحران جهانی سرنوشت دولتها را رقم میزند. از تهران تا واشنگتن، از لندن تا آنکارا، سیاستمداران میدانند که کنار عقل و تدبیر، همیشه جایی هم برای «بخت» باید در نظر گرفت.
بخت یا تدبیر در تاریخ معاصر ایران؟!
در تاریخ ایران، رویدادهای بسیاری بودهاند که بدون حضور عامل شانس، مسیر متفاوتی مییافتند. انقلاب مشروطه نمونهای از هماهنگی بخت و اراده بود؛ در شرایطی که ضعف حکومت قاجار، جنگهای استعماری روس و انگلیس و موج اندیشهی قانونگرایی از عثمانی به ایران رسیده بود، فرصتی تاریخی برای تغییر فراهم شد. اگر این همزمانی چند سال دیرتر رخ میداد، شاید بیداری ایرانیان به سرانجامی دیگر میرسید.
در دههی 1320، نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز از دل شرایطی خاص زاده شد: فروپاشی استعمار کلاسیک، ظهور سازمان ملل و رشد ملیگرایی در آسیا و خاورمیانه، همه بختهایی بودند که در اختیار دولت دکتر مصدق قرار گرفتند. اما با تغییر ناگهانی دولتها در آمریکا و بریتانیا، همان بخت به تهدید بدل شد و مسیر تاریخ عوض شد.
در انقلاب 1357 نیز، همزمانی بحران در دربار، اعتراضهای مردمی و نوسانات نفتی جهان، زمینهساز تحولی شد که بسیاری از تحلیلگران آن را «همزمانی تاریخی نادر» میدانند.
در دههی 70 شمسی، پایان جنگ سرد و نیاز اقتصاد جهانی به بازارهای تازه، بختی برای بازسازی اقتصادی ایران فراهم کرد. دولت وقت با بهرهگیری از این شرایط، زیرساختهای نوینی بنا نهاد. اگر پایان جنگ سرد چند سال دیرتر رخ میداد، شاید اقتصاد ایران فرصت همزمانی با موج توسعهی جهانی را از دست میداد.
جهان و بختهای سیاسی
اما نقش شانس در حکومتداری تنها مختص ایران نیست. در اتحاد جماهیر شوروی، مجموعهای از تصادفهای تاریخی - از سقوط قیمت نفت تا اشتباهات بوروکراتیک در اصلاحات گورباچف - در فروپاشی نظامی عظیم نقش داشتند. هیچ تحلیلگری در دههی 1980 پیشبینی نمیکرد که امپراتوریای با آن قدرت نظامی، تنها در چند سال فرو بپاشد.
در سوی دیگر، ایالات متحده از همان فروپاشی شوروی بهرهمند شد. بدون جنگ یا هزینهی سنگین، ناگهان خود را تنها ابرقدرت جهان یافت. این «بخت ژئوپلیتیکی» مسیر نظم جهانی را برای سه دهه آینده تعیین کرد.
در ترکیه نیز، کودتای نافرجام 2016 نمونهای روشن از نقش حوادث در سیاست است. اگر آن شب شرایط کمی متفاوت پیش میرفت، شاید حکومت اردوغان پایان مییافت. اما شکست کودتا به نقطهی قدرتگیری بیسابقهی او تبدیل شد. شانس در اینجا علیه مخالفان و به نفع حاکم عمل کرد، ولی تنها چون او آمادگی استفاده از موقعیت را داشت.
در سطح جهانی، بحران کرونا نشان داد که حتی پیشرفتهترین کشورها هم از حوادث تاریخی در امان نیستند. برخی دولتها مانند نیوزیلند و کره جنوبی با ساختار منسجم و تصمیم سریع توانستند از این بحران فرصتی بسازند؛ در حالی که کشورهایی با منابع بیشتر، از همان بخت بد دچار بحران سیاسی شدند.
بختهای از دسترفته و فرصتهای نادیده در ایران
در دو دههی اخیر، ایران بارها با لحظههای تعیینکننده روبهرو بوده است. در دورهی جهش قیمت نفت (دههی 1380)، درآمدهای بیسابقه میتوانست پایهگذار صنعتیشدن ایران باشد، اما رقابتهای سیاسی و نبود مدیریت یکپارچه، آن فرصت تاریخی را به باد داد.
شانس در سیاست مانند باد است؛ گاه موافق میوزد و گاه مخالف. هنر حکومت در این است که بتواند باد را در مسیر خود به کار گیرد، نه آنکه در برابرش بایستد یا تنها به آن تکیه کند. تجربهی ایران و جهان نشان میدهد که بخت ممکن است در یک لحظه سرنوشتساز نقش ایفا کند، اما دوام حکومتها را تدبیر، شفافیت و نهادهای پایدار تعیین میکنند.
ماکیاولی میگفت: «بخت نیمی از کار است، نیمی دیگر در دستان ماست.» شاید در سیاست ایران نیز بتوان گفت که تاریخ کشور بارها از دل حوادث بزرگ زاده شده، اما آنچه به آن دوام بخشیده، تصمیمهای خردمندانه پس از آن بوده است.
در جهانی که هر روز رویدادی تازه رقم میخورد، حکومتها نمیتوانند شانس را حذف کنند، اما میتوانند برای آن آماده باشند. خوششانسی واقعی، همان توانایی دیدن فرصت در میان آشوب است، هنری که هر کشوری، برای ماندگاری، ناگزیر از آموختن آن است.