«نهج البلاغه و امام علی (ع)»؛ قدرت در سیره و سخن امام علی (ع) اولویت ندارد/ یک نوع نگاه اشعری به مقوله قدرت در یکی دو دهه اخیر غلبه پیدا کرده است
جمعه 10 فروردين 1403 - 20:01:46
پایگاه خبری نوید تربت: http://www.navidtorbat.ir
 استادیار دپارتمان الهیات دانشگاه مفید گفت: نهج البلاغه را زبان فطرت و انسانیت می داند و می گوید: تحولات و اندیشه‌های جدید باعث شده که ما بتوانیم ابعاد جدیدی از ارزش‌های انسانی نهج‌البلاغه را که از نگاه پیشینیان پنهان مانده است کشف و عرضه کنیم.

به گزارش نوید تربت به نقل از شفقنا، وی درباره جایگاه قدرت در اندیشه امام علی (ع) گفت: در سال‌های اخیر بعضی از خطبا و اهل منبر و فعالان سیاسی با طرح دوگانه ولایت و عدالت، این نکته را مطرح می‌کنند که اصل در حکومت دینی به دست داشتن قدرت (به تعبیر آن‌ها: ولایت) است. البته ممکن است توجیهشان هم این باشد که اگر قدرت به دست ما باشد آنگاه می‌توانیم عدالت را برپا کنیم یا به تمدن دینی دست پیدا کنیم. اما به نظر می‌رسد سیره و سخن حضرت اصلاً این نیست، یعنی به دست آوردن و نگه داشتن قدرت به هر قیمتی. به عبارت دیگر قدرت در سیره و سخن آن حضرت اولویتی ندارد و اگر ارزشی داشته باشد ارزشی ثانوی و تبعی دارد.

متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام حامد شیواپور مدرس نهج البلاغه و استادیار دپارتمان الهیات دانشگاه مفید را در زیر بخوانید:

به نظر شما چرا پس از گذشت قرنها و ظهور و‌ تولد افکار و اندیشه‌های جدید، همچنان کتاب شریف نهج‌البلاغه به عنوان یک منبع مهم معارف و مباحث عدالت اجتماعی و شیوه حکمرانی فضیلت‌محور و عادلانه مورد رجوع است؟

به نکته مهمی اشاره فرموده‌اید. این دغدغه مهم است که بدانیم رجوع ما به میراث دینی با توجه به آنچه در سده‌های اخیر در اندیشه انسان معاصر اتفاق افتاده است چه توجیهی دارد. در خصوص نهج البلاغه باید گفت این کتاب به زبان فطرت و انسانیت و اخلاق سخن می‌گوید و با همه تحولات و تغییرات بنیان برافکن دوران جدید، این زبان کهنه نشده و نخواهد شد. حتی می‌توان گفت تحولات و اندیشه‌های جدید باعث شده که ما بتوانیم ابعاد جدیدی از ارزش‌های انسانی نهج‌البلاغه را که از نگاه پیشینیان پنهان مانده است کشف و عرضه کنیم.

من تعبیر «شیوه حکمرانی فضیلت ‌محور و عادلانه» را در سوال شما خیلی پسندیدم و همین را مثال می‌زنم. در دوران جدید سه نظریه اصلی در فلسفه اخلاق مطرح است که یکی از آن‌ها «اخلاق فضیلت» است. از چشم‌انداز اخلاق فضیلت، سیره و سخنان امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه و به‌ویژه در اخلاق حکمرانی، جلوه‌ای دارد که می‌توان ادعا کرد که بر پیشینیان ما آشکار نبوده و ما در شروح نهج‌البلاغه رد پایی از چنین نگاهی نمی‌بینیم یا به زحمت می‌توانیم ببینیم و البته جای تفصیل آن اینجا نیست. فقط خواستم نمونه‌ای ذکر کنم که چطور اندیشه‌های جدید پرتو تازه‌ای بر معارف نهج‌البلاغه افکنده است.

آیا اساسا می‌توان نتیجه گرفت که نهج‌البلاغه و نمونه‌هایی نظیر عهدنامه مالک اشتر معرف اصول حکمرانی منصفانه و عادلانه است؟ ویژگی‌هایی که این دیدگاه را تقویت می‌کند، تبیین فرمایید.

قطعاً چنین است و این ادعایی نیست که برای اثباتش لازم باشد خیلی به زحمت بیفتیم. اگر شما ترجمه نهج‌البلاغه را به هر انسانی که دغدغه اخلاق و عدالت دارد بدهید امکان ندارد که مضامین بلند آن را نستاید، حتی اگر به دینی از ادیان هم معتقد نباشد. اصلا درخصوص عهد مالک که به آن اشاره کردید (و البته تعبیر درست آن «عهد» است نه «عهدنامه» چنانکه شهرت یافته) و چند نمونه مشابه دیگر آن در نامه‌ها و خطبه‌های نهج‌البلاغه بسیار امروزی به نظر می‌رسد و آدم فکر می‌کند که این متن ناظر به دیدگاه‌هایی که در اندیشه سیاسی بشر جدید مطرح شده، تولید شده است.

بگذارید نمونه‌ای نقل کنم. در نهج‌البلاغه، عهدنامه مالک اشتر چنانکه فرمودید بعنوان متنی معرف اصول حکمرانی منصفانه و عادلانه شهرت یافته. اما جاهای دیگری هم داریم که به همان اندازه معرف سیره و شخصیت امام علیه‌السلام است. یکی از این موارد نامه 45 خطاب به عثمان بن حنیف والی امام در بصره است. امام در بخشی از این نامه درباره خودش عباراتی دارد که هرچه بخوانیم از جذابیتش برایمان کم نمی‌شود. سخن ایشان (طبق ترجمه آیت‌الله مکارم شیرازی) این است: «به خدا سوگند اگر مى ‏خواستم مى ‏توانستم از عسل مصفا و مغز این گندم، و بافته ‏هاى این ابریشم براى خود خوراک و لباس تهیه کنم اما هیهات که هوا و هوس بر من غلبه کند، و حرص و طمع مرا وادار کند تا طعامهاى لذیذ را برگزینم. در حالى که ممکن است در سرزمین «حجاز» یا «یمامه» کسى باشد که حتى امید بدست آوردن یک قرص نان نداشته باشد و نه هرگز شکمى سیر خورده باشد. آیا من با شکمى سیر بخوابم در حالى که در اطرافم شکمهاى گرسنه و کبدهاى سوزانى باشند و آیا آن چنان باشم که آن شاعر گفته است «این درد تو را بس که شب با شکم سیر بخوابى، در حالى که در اطراف تو شکمهائى گرسنه و به پشت چسبیده باشند»؟ آیا به همین قناعت کنم که گفته شود: من امیر مؤمنانم اما با آنان در سختی هاى روزگار شرکت نکنم و پیشوا و مقتدایشان در تلخی هاى زندگى نباشم؟»

در رجوع به سیره امام علی (ع) و نهج‌البلاغه باید به چه مقدمات، مبانی و اصولی توجه داشت تا فهم درست و دقیقی از موضع امیرالمومنین (ع) در خصوص عدالت اجتماعی و شیوه حکمرانی به دست آورد؟

این هم سوال خوب و مهمی است. با توجه به آنچه در دوران جدید در دانش هرمنوتیک مطرح شده قواعد و مقدمات و اصول متعدد و متنوعی باید مورد توجه باشد و چه بسا تهیه فهرستی از این مقدمات و اصول کار یک نفر هم نباشد. من فقط از نگاه محدود خودم می‌توانم به چند نکته اشاره کنم.

به گمان من یکی از مهمترین نکات در استفاده از سیره و سخنان آن حضرت در نهج البلاغه آن است که موضع ما درباره رابطه اخلاق و دین روشن باشد. اگر ما به موضع عدلیه (شیعه و معتزله) درباره استقلال اخلاق از دین و لوازم آن پایبند باشیم گمان می‌کنم بهره‌های خیلی بیشتری بتوانیم از نهج البلاغه ببریم. چون در این صورت شاقول مستقلی به نام اخلاق را داریم که طبق آن نیک و بد را از دین نگرفته‌ایم و با این شاقول بسیار بهتر می‌توانیم بسنجیم که امام علیه السلام چه می‌گوید و چه می‌خواهد تا این مبنا که بگوییم هرچه آن حضرت گفته خوب و درست است، یعنی همان مبنای اشاعره.

نکته مهم دیگر این است که ببینیم نگاه حضرت به مقوله قدرت چیست. در سال‌های اخیر بعضی از خطبا و اهل منبر و فعالان سیاسی با طرح دوگانه ولایت و عدالت، این نکته را مطرح می‌کنند که اصل در حکومت دینی به دست داشتن قدرت (به تعبیر آن‌ها: ولایت) است. البته ممکن است توجیهشان هم این باشد که اگر قدرت به دست ما باشد آنگاه می‌توانیم عدالت را برپا کنیم یا به تمدن دینی دست پیدا کنیم. اما به نظر می‌رسد سیره و سخن حضرت اصلاً این نیست، یعنی به دست آوردن و نگه داشتن قدرت به هر قیمتی. به عبارت دیگر قدرت در سیره و سخن آن حضرت اولویتی ندارد و اگر ارزشی داشته باشد ارزشی ثانوی و تبعی دارد.

این‌ها و خیلی از مقدمات و اصول دیگر، چراغ راه ماست برای درک بهتر سخنان آن حضرت در نهج‌البلاغه.

برخی مطرح می‌کنند که ملت ایران با ارزش‌ها و معارف و تلقی از شیوه حکمرانی امام علی (ع) و آنچه درکتاب شریف نهج‌البلاغه معرفی شده است، انقلاب کرد، ولی امروز چیزی که مشاهده می‌شود با آنچه ادعا می‌شد تفاوت جدی دارد. اگر شما با این دیدگاه موافقید، علت این فاصله را در چه می‌دانید؟

بله من هم از برخی بزرگان این سخن را شنیده‌ام و به نظر می‌رسد سخن نادرستی نباشد.

ببینید، در پدیده‌های اجتماعی و سیاسی نمی‌شود تنها یک علت را ذکر کرد، وگرنه دچار مغالطه‌ای با نام «هیچ چیز نیست به جز» خواهیم شد.

به گمان من یکی از علت‌های این فاصله (و نه تنها علت) این است که در سال‌های پس از انقلاب هرچه پیش آمدیم نگاه ما به مقوله‌های قدرت و عدالت و نسبت آنها تغییر کرده. به نظر می‌رسد یک نوع نگاه اشعری به مقوله قدرت در یکی دو دهه اخیر غلبه پیدا کرده. اشاعره می‌گفتند هر کاری خدا بکند خوب است و این نگاه اشعری به قدرت هم می‌گوید هرچه قدرت سیاسی و دینی حاکم انجام دهد درست است. اگر این باشد روشن است که ما از آن نگاه مسلط در آغاز انقلاب که در سخن بزرگانی چون بهشتی، مطهری، طالقانی و دیگران می‌شنیدیم فاصله گرفته‌ایم.

اگر بیشتر تامل کنیم حتما موارد دیگری را هم در تحلیل علت این فاصله ناگوار خواهیم یافت.

از نظر شما مهمترین تاثیری که امام علی (ع) و محتوای نهج‌البلاغه در دوران معاصر گذاشته است در هر یک از حوزه‌های فردی، اجتماعی یا سیاسی، چه بوده است؟

نمی‌توانم به این سوال پاسخ دقیقی بدهم و شاید بتوانم بگویم که متاسفانه تاثیری که انتظار داریم، از نهج البلاغه نگرفته‌ایم: نه در حوزه فردی و نه در حوزه اجتماعی و سیاسی.

بله، از جهت کار علمی روی نسخه‌ها و ترجمه‌ها و شرح‌ها و اسناد و مستدرک‌ها و سایر کارهای علمی که روی نهج‌البلاغه صورت گرفته، البته کارهای بسیار ارزشمندی انجام شده. اما بیرون از فضای علمی و حوزوی و آکادمیک نمی‌شود به راحتی ادعا کرد که نهج‌البلاغه تاثیری در اخلاق فردی و اجتماعی و سیاسی ما گذاشته که قابل اشاره باشد و بتوانیم به آن افتخار کنیم.


http://navidtorbat.ir/fa/News/27086/«نهج-البلاغه-و-امام-علی-ع»؛-قدرت-در-سیره-و-سخن-امام-علی-ع-اولویت-ندارد-یک-نوع-نگاه-اشعری-به-مقو
بستن   چاپ