پایگاه خبری نوید تربت: http://www.navidtorbat.ir✍ ابوالقاسم عابدینپور
احزاب سیاسی در بسیاری از کشورها مهمترین ابزار اتصال مردم و حکومتاند. در ایران نیز قانون اساسی فعالیت حزبی را مجاز دانسته، اما نقش واسط احزاب بهطور کامل شکل نگرفته است. این مقاله با تکیه بر تحلیل نظری، بررسی قوانین موجود و ارزیابی واقعیتهای سیاسی، نشان میدهد که اگرچه امکانِ ایفای چنین نقشی وجود دارد اما تحقق آن نیازمند تقویت ساختار حزبی، ارتقای فرهنگ سیاسی و افزایش فضای رقابتی است.
تجربهٔ سیاسی جهان ثابت کرده است که بدون احزاب نیرومند، مشارکت سیاسی سامان نمییابد و ارتباط میان مردم و حکومت به شکلی مؤثر برقرار نمیشود. در ایران نیز بحث دربارهٔ نقش احزاب بهویژه پس از ایجاد نهادهای انتخابی جدید، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. پرسش این مقاله آن است که آیا احزاب در ایران میتوانند نقش پل میان جامعه و حاکمیت را ایفا کنند؟ برای پاسخ، ابتدا کارکردهای نظری احزاب بررسی میشود، سپس وضعیت حقوقی و عملی ایران تحلیل خواهد شد.
1- نقش نظری و بنیادین احزاب
احزاب در یک نظام سیاسی کارآمد سه وظیفهٔ اساسی دارند که به آنها قدرت میانجیگری میبخشد:
1-1. بیان و انتقال خواستههای مردم
احزاب با سازماندهی مطالبات، آنها را به زبان سیاست و قانونگذاری ترجمه میکنند. این فرایند از تبدیل خواستههای پراکنده به برنامههای قابل اجرا جلوگیری میکند.
1-2. ساماندهی رقابت انتخاباتی
رقابت انتخاباتی بدون احزاب شفاف، معمولاً شخصمحور، پراکنده و کوتاهمدت میشود. احزاب چارچوبی پایدار برای رقابت و انتخاب مسئولان فراهم میکنند.
1-3. تربیت نخبگان سیاسی
احزاب کارگاه تربیت مدیران آیندهاند. حضور افراد در ساختار حزبی، تجربهٔ سیاسی را از سطح فردی به سطح نهادینه ارتقا میدهد.
اگر این سه نقش عملی شود، حزب بهطور طبیعی به یکی از مهمترین کانالهای میان مردم و دولت تبدیل میشود.
2- جایگاه قانونی احزاب در ایران
اصل 26 قانون اساسی تشکیل احزاب را آزاد اعلام کرده و قوانین عادی نیز سازوکار فعالیت آنها را مشخص کرده است. این چارچوب نشان میدهد که از نظر حقوقی، بستر برای شکلگیری یک نظام حزبی وجود دارد. اما قانون بهتنهایی کافی نیست و تحقق نقش احزاب به کیفیت اجرای این قوانین و فضای سیاسی کشور نیز وابسته است.
3 چالشها و محدودیتهای عملی
در عمل، احزاب ایرانی با موانعی روبهرو هستند که توان آنها برای ایفای نقش میانجی را محدود میکند:
3-1. ضعف نهادی و سازمانی
بیشتر احزاب کوچکاند، پایگاه اجتماعی گسترده ندارند و فعالیت آنها در بسیاری موارد به موسم انتخابات محدود میشود.
3-2. نقش کمرنگ احزاب در انتخاب مسئولان
در ایران مسئولان ارشد معمولاً محصول رقابت مستقیم حزبی نیستند. به همین دلیل احزاب کمتر میتوانند ادعا کنند که نمایندهٔ مستقیم خواست مردم در حکومتاند.
3-3. محدودیتهای سیاسی
رقابت سیاسی در چارچوبهای محدود و با برخی خطقرمزها جریان دارد. این وضعیت شکلگیری احزاب گسترده و واقعی را دشوار میکند.
3-4. ضعف فرهنگ تحزب
بخش زیادی از جامعه به افراد اعتماد میکند نه به حزب. همین امر سبب شده احزاب نتوانند به نهادهای ریشهدار و پایدار تبدیل شوند.
4- ظرفیتها و چشمانداز آینده
با وجود چالشها، ظرفیتهایی نیز وجود دارد که نشان میدهد ایفای نقش میانجی توسط احزاب غیرممکن نیست:
4-1. وجود چارچوب قانونی روشن
قانون اساسی و قوانین عادی، پایهای مناسب برای توسعهی فعالیت حزبی هستند که میتواند مبنای تحول آینده قرار گیرد.
4-2. افزایش آگاهی سیاسی جامعه
جامعهٔ امروز ایران بیش از گذشته به ضرورت شفافیت، پاسخگویی و نهادهای پایدار سیاسی توجه دارد.
4-3. شکلگیری تدریجی تشکلهای منسجمتر
برخی جریانهای سیاسی در سالهای اخیر تلاش کردهاند از حالت ائتلافی و موقت خارج شده و ساختار حزبی منظمتری تشکیل دهند.
این عوامل میتوانند زمینهٔ تحول مثبت در آیندهٔ نظام حزبی ایران را فراهم کنند.
در مجموع میتوان گفت احزاب در ایران از نظر نظری و قانونی ظرفیت آن را دارند که پل ارتباطی مردم و حکومت باشند؛ اما تحقق این نقش در عمل با موانع ساختاری، فرهنگی و سیاسی روبهروست. تقویت آزادی و فضای فعالیت حزبی، افزایش شفافیت رقابتهای انتخاباتی، آموزش سیاسی و اعتمادسازی میان مردم و احزاب از مهمترین عوامل رسیدن به این هدف است.
به بیان دیگر، پل میان مردم و حکومت وجود دارد، اما هنوز محکم، پایدار و قابل اعتماد نشده است.