پایگاه خبری نوید تربت: http://www.navidtorbat.ir✍ ابوالقاسم عابدین پور
شعار «وفاق ملی» یکی از محورهای اصلی گفتمان سیاسی مسعود پزشکیان رئیس جمهور بود؛ شعاری که بر همگرایی جناحها، کاهش تنشهای داخلی و ایجاد انسجام اجتماعی تأکید داشت. با این حال، روند تحولات سیاسی، ترکیب نیروهای دولت، واکنش جریانهای رقیب و موانع ساختاری سبب شد این شعار در عمل تحقق نیابد.این نوشتار با بررسی دیدگاههای اصلاحطلبان و اصولگرایان و همچنین محدودیتهای نهادی، نشان میدهد که ناکامی پروژه وفاق ملی نه صرفاً نتیجه ضعف دولت، بلکه محصول تلاقی عوامل سیاسی، نهادی و گفتمانی متعددی است.
1- ابهام نظری در مفهوم «وفاق ملی»
نخستین عامل ناکامی، تعریف مبهم و چندپهلو از خود مفهوم وفاق بود.پزشکیان نه چارچوب نظری روشنی ارائه کرد و نه مدل نهادی مشخصی برای تحقق وفاق ساخت.
این ابهام سبب شد:هر جریان سیاسی برداشت خود را از آن ارائه کند؛وفاق به جای آنکه «برنامه» باشد، به «شعار» تبدیل شودو عملاً هیچ معیار و سنجهای برای سنجش تحقق آن وجود نداشته باشد.
2- مقاومت ساختاری و نهادی
ساختار سیاسی ایران پیچیده و چندلایه است و دولت تنها یکی از بازیگران اصلی آن است.
نهادهای موازی، قدرت مستقل و اختیارات گسترده دارند و توان جلوگیری از تصمیمات دولت را نیز دارا هستند.
این ساختار سبب میشود:هر حرکت به سمت آشتی ملی با مقاومت نهادی روبهرو شود؛دولت نتواند ضمانت اجرایی لازم برای تغییرات رفتاری یا گفتمانی ایجاد کند.بنابراین، حتی اگر اراده سیاسی وجود داشته باشد، قدرت دولت برای اجرای آن محدود است.
3- نگاه اصلاحطلبان: وفاق ملی «شکل نگرفت»
اصلاحطلبان که بخش مهمی از پایگاه رأی پزشکیان محسوب میشدند، از همان ماههای نخست نسبت به روند تحقق شعار وفاق انتقاد داشتند. دیدگاه آنها را میتوان در سه محور خلاصه کرد:
الف) فقدان برنامهریزی عملی
اصلاحطلبان معتقد بودند دولت:سازوکاری برای گفتوگوی ملی ایجاد نکرد؛شخصیتها و نهادهای اجتماعی را وارد روند تصمیمسازی نکردو گشایش سیاسی لازم برای بازسازی اعتماد عمومی را فراهم نساخت.
ب) ترکیب کابینه، نشانه وفاق نبود
از دید اصلاحطلبان، ترکیب کابینه بیشتر متکی بر نیروهای میانهرو یاغیرجناحی بود و به هیچ وجه به معنای شراکت واقعی گروههای اجتماعی یا سیاسی در قدرت تلقی نمیشود.
در نتیجه، آنها احساس کردند که وفاق نمادین است، نه ساختاری.
ج)نبود آزادی سیاسی و اجتماعی
وفاق ملی بدون ایجاد حداقلهای آزادی بیان، رسانه و فعالیت مدنی امکانپذیر نیست.
4- نگاه اصولگرایان: وفاق ملی «نباید شکل میگرفت»
در سوی دیگر، بخش مهمی از اصولگرایان اساساً با مفهوم وفاق به شیوه پزشکیان موافق نبودند و آن را نوعی انعطاف بیش از حد تلقی میکردند.اصولگرایان،وفاق را به مثابه امتیازدهی می دیدند.
اصولگرایان میدیدند که هر نوع گفتوگو یا نزدیکی با جریانهای منتقد نظام، به معنای:عدول از اصول، تضعیف گفتمان انقلاب و ایجاد دوگانگی در ساختار قدرت خواهد بود.
به این ترتیب، اصولگرایان، برخلاف اصلاحطلبان که میگفتند وفاق «نبود»، میگفتند وفاق «مضر» است.
5- تضاد گفتمانی: پزشکیان میان دو فشار
فضای سیاسی ایران به گونهای است که هر حرکت دولت در جهت یکی از دو قطب، قطب مقابل را نگران یا تحریک میکند.
پزشکیان در عمل:از اصلاحطلبان انتقادات سنگین گرفت چون کار جدی انجام نداد و از اصولگرایان فشار مضاعف دریافت کرد چون آنان مشروعیت این پروژه را زیر سؤال بردند.
به این ترتیب، دولت میان دو فشار موازی قرار داشت که هر دو در نهایت پروژه وفاق را از درون خنثی کردند.
6- فقدان ابزار قدرت و ظرفیت بسیج اجتماعی
وفاق ملی نیازمند: بسیج سیاسی،اجماعسازی در نخبگان،پشتیبانی رسانهای و تحرک اجتماعی
است.
دولت پزشکیان نه پشتوانه قدرت سخت کافی داشت، نه ساختار حزبی، نه رسانههای قدرتمند و نه شبکه اجتماعی منسجم.در چنین فضایی، حتی بهترین ایدهها نیز قابلیت اجرا پیدا نمیکنند.
بنابراین، شکست وفاق ملی نه به معنای ضعف فردی پزشکیان، بلکه انعکاس واقعیت پیچیدهای است که در آن ساختار سیاسی، شکافهای اجتماعی و تقابلهای گفتمانی، امکان تحقق یک توافق فراگیر را محدود میکنند.