پایگاه خبری نوید تربت: http://www.navidtorbat.ir✍ ابوالقاسم عابدین پور
آشتی ملی یکی از مهمترین مفاهیمی است که در جوامع دچار بحران سیاسی، جنگ داخلی یا تنشهای قومی و ایدئولوژیک مطرح میشود. هنگامی که یک کشور از دوران خشونت، استبداد یا جنگ عبور میکند، پرسش اصلی این است که چگونه میتوان اعتماد اجتماعی را بازسازی و زندگی سیاسی مشترک را دوباره احیا کرد. تجربههای تاریخی نشان دادهاند که هیچ جامعهای بدون شکلگیری نوعی مصالحه، حقیقتیابی و بازسازی نهادهای اعتمادساز قادر به تداوم حیات سیاسی و اجتماعی نخواهد بود.
مفهوم آشتی ملی
آشتی ملی به فرآیندی گفته میشود که گروهها و اقشار متخاصم یک جامعه پس از دورهای از بحران و خشونت به سوی همزیستی، گفتوگو و همکاری حرکت میکنند. این مفهوم صرفاً یک اقدام سیاسی نیست، بلکه در سطوح مختلف حقوقی (عدالت انتقالی)، اجتماعی (بازسازی اعتماد)، و فرهنگی (کاهش نفرت و کینه) معنا پیدا میکند.
ابزارها و راهکارهای تحقق آشتی ملی
1- گفتوگوی ملی: برگزاری مذاکرات و میزگردهای مشترک میان گروههای متخاصم برای رسیدن به توافقهای سیاسی.
2- عدالت انتقالی و حقیقتیابی: تشکیل کمیسیونهای حقیقتیاب، محاکمه عاملان اصلی جنایتها و یا عفو محدود به منظور روشن شدن گذشته.
3- اصلاحات ساختاری: تغییر در قوانین اساسی، تقسیم عادلانه قدرت و اصلاح نهادهای امنیتی.
4- عفو عمومی و مصالحه قضایی: در برخی موارد برای توقف جنگ یا شورش، عفو محدود به کار گرفته میشود.
5- نمادهای وحدتبخش: اقدامات نمادین رهبران مانند برگزاری مراسم مشترک، بازسازی یادمانها یا دعوت به بخشش.
شرایط موفقیت آشتی ملی
برای آنکه آشتی ملی پایدار و واقعی شود، چند شرط کلیدی باید محقق گردد:
1- پرهیز از انحصار قدرت: هیچ گروه یا قوم نباید به طور کامل حذف یا مسلط شود.
نمونه موفق: تونس با ائتلاف احزاب پس از انقلاب.
نمونه ناموفق: عراق پس از 2003 که با حذف بعثیها زمینه جنگ داخلی فراهم شد.
2- عدالت حداقلی: قربانیان باید حس کنند که حقوقشان پایمال نشده است.
نمونه موفق: آفریقای جنوبی با کمیسیون حقیقت و آشتی.
نمونه ناموفق: لیبی پس از سقوط قذافی که عدالت بیشتر رنگ انتقام داشت.
3- نهادهای اعتمادساز: وجود پارلمان مستقل، رسانه آزاد و امکان مشارکت سیاسی.
نمونه موفق: کلمبیا با ادغام شورشیان فارک در عرصه سیاسی.
نمونه ناموفق: افغانستان که با حذف نهادهای دموکراتیک پس از بازگشت طالبان اعتماد از بین رفت.
4- رهبری کاریزماتیک و مصالحهجو: رهبرانی که فراتر از کینههای تاریخی حرکت کنند.
نمونه موفق: نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی.
نمونه ناموفق: سوریه که فقدان رهبری مورد اجماع مانع هر نوع مصالحه شد.
نمونههای جهانی آشتی ملی
آفریقای جنوبی: پایان آپارتاید (1994) با تشکیل کمیسیون حقیقت و آشتی و رهبری ماندلا.
تونس: گفتوگوی ملی میان اسلامگرایان و سکولارها (2013) برای جلوگیری از جنگ داخلی.
کلمبیا: توافق صلح دولت با شورشیان فارک (2016) و ادغام آنان در سیاست رسمی.
رواندا: دادگاههای محلی گاچاچا و بازسازی هویت ملی پس از نسلکشی 1994.
شیلی و آرژانتین: کمیسیونهای حقیقتیاب پس از دیکتاتوریهای نظامی.
در مقابل، کشورهایی چون عراق، لیبی و سوریه به دلیل فقدان شرایط لازم، نتوانستند آشتی ملی را محقق کنند و همچنان با جنگ داخلی یا بیثباتی روبهرو هستند.
آشتی ملی فرآیندی پیچیده و چندبُعدی است که نیازمند ترکیب عدالت، حقیقت، اصلاحات ساختاری و رهبری مصالحهجو میباشد. تجربههای موفق جهان نشان میدهد که هیچ جامعهای بدون مصالحه نمیتواند از چرخه خشونت رهایی یابد. در مقابل، نادیده گرفتن عدالت یا انحصارطلبی سیاسی معمولاً به شکست آشتی ملی و تداوم خشونت میانجامد. به بیان دیگر، آشتی ملی نوعی "معامله اجتماعی بزرگ" است که در آن همه طرفها باید بخشی از خواستههای خود را کنار بگذارند تا کشور بتواند دوباره روی پای خود بایستد.