بزرگنمایی:
حجه الاسلام اصلانی که توسط چاقوی جهل و تعصب در صحن حرم رضوی به شهادت رسید چهارمین ایثارگر و سومین شهید یک خانواده بود.
پایگاه خبری نوید تربت: http://www.navidtorbat.ir
رئیس اسبق مخابرات خواف و فعال سیاسی اصلاح طلب به بهانه شهادت حجت الاسلام اصلانی با چاقوی جهل و تعصب در صحن حرم رضوی خاطره زیر را به نوید تربت ارسال نموده است.
علیرضا احمدی: در دهه فجر چند دهه قبل که مرحوم آیت ا...معصومی امام جمعه وقت تربت حیدریه و مقامات محلی تربت حیدریه و رشتخوار و خواف جهت افتتاح پروژه های مخابراتی و دیگر پروژه های دهه فجر سفری به شهرستان خواف داشتند، یکی از این پروژه ها در دهستان سده از توابع خواف بود. شورای سده و کارگزار دفتر مخابراتی جلو ساختمان مخابرات را گل آذین و فرش کرده بودند و صندلی گذاشته بودند برای اجرای برنامه ها و سخنرانی بزرگان!
وقتی مرکز 512 شماره ای مخابراتی سده در حال افتتاح بود پیرمردی به سمت من آمد و گفت:آقای احمدی رئیس تو کیست؟
من آقای پهلوانیان مدیرکل مخابرات استان را نشانش دادم و گفتم حاجی دستم به دامنت چیزی به ایشان نگویی! گفت نه فقط بارئیس تو کاری ندارم.
پیرمرد دو پسرش شهید شده بود یکی هم جانباز بود و در جبهه موج انفجارگرفته بود خلاصه خانواده فقیری داشت اما مورد احترام بود.
ایشان رفت سمت مدیرکل مخابرات آقای پهلوانیان و با صدای بلند گفت:ما در این روستا آب نداریم که وضو بگیریم و غسل کنیم و بخوریم، شما برای ما تلفن آورده اید؟بعد به آقای مهندس گفت: هم شما اگرآب د خانه تان نباشه کار خوبیه؟ آقای پهلوانیان که همیشه خنده رو بود با تیزهوشی یزدی گفت:نه کار بدیه.
پیرمرد بلافاصله به سمت آیت ا...معصومی رفت و گفت: عموجان ما او(آب) مخم (می خواهیم).
آقای معصومی سعی می کرد به هر ترتیبی پیرمرد را آرام کند.
پیرمرد که با رهبر انقلاب هم دیداری داشته بود و عکسی با ایشان همراهش بود و در ضمن پول کارکرد تلفن منزلش را هم نمی داد،عکس را نشان داد و گفت:بروید از ایشان بگیرید.!!
آن زمان برای قبض های لاوصولی زیاد از استان فشار می آوردند. تلاش ما با رایزنی با شورا بجایی نرسید تا اینکه کارگزارمان گفت:پسر ایشان طلبه است و در قم در حوزه علمیه درس می خواند.
من شماره وی را گرفتم و با ایشان تماس گرفتم، گفت: در اولین فرصت خدمت می رسم .
یکروز دیدم یک روحانی خوش برخورد به محل کارم آمد و فیش پرداختی منزل پدرش در سده را نشانم داد و گفت:
من هر سه ماه یکبار به دیدار پدرم می آیم و سعی می کنم پرداحت کنم.
بنیاد شهید در خواف ساختمانش نزدیک اداره ما بود، پیرمرد هر وقت برای کاری به بنیاد شهید مراجعه می کرد سری هم به من میزد و داستانش و برخوردش را با وزرا با آب و تاب توضیح می داد و می گفت:راستی احمدی دنبال فیش تلفن حالا نمی آیی؟
من این شعر مولوی در داستان موسی و شبان را برایش می خواندم که:
هیچ آداب و ترتیبی مجوی /هرچه می خواهد دل تنگت بگوی
بله روحانی که دیروز در صحن امام هشتم به نام حجه الاسلام اصلانی توسط چاقوی جهل و تعصب به شهادت رسید فرزند همان پیرمرد بود، چهارمین ایثارگر و سومین شهید آن خانواده بود. خداوند پیرمرد و فرزندان شهیدش را بیامرزد.