آخرین مطالب

خاطرات نخستین درشکه چی رسمی تهران از میرزاده عشقی و محبوبه ارمنیش تا راهزنان بین جوادیه و امامزاده حسن خواندنی ها

خاطرات نخستین درشکه چی رسمی تهران از میرزاده عشقی و محبوبه ارمنیش تا راهزنان بین جوادیه و امامزاده حسن

  بزرگنمایی:
اداره‌ی نظمیه‌ اعلام کرد سورچی باید نشان و تصدیق داشته باشد و اولین کسی که از امتحانات سورچی‌گری آن زمان اداره‌ی نظمیه روسفید بیرون آمد و اول درشکه‌چی تهران شد من بودم.

پایگاه خبری نوید تربت: http://www.navidtorbat.ir
اداره‌ی نظمیه‌ اعلام کرد سورچی باید نشان و تصدیق داشته باشد و اولین کسی که از امتحانات سورچی‌گری آن زمان اداره‌ی نظمیه روسفید بیرون آمد و اول درشکه‌چی تهران شد من بودم... شاید چهل سال پیش بود. برف انبوهی تهران را کفن‌پوش کرده بود و سوز سرما به حدی بود که هیچ‌کس از خانه‌اش خارج نشده و وضع کار و کاسبی سخت کساد به نظر می‌رسید. درشکه‌ام را جلوی یک قهوه‌خانه، در امامزاده حسن نگه داشته و خودم پای منقل آتش نشسته بودم که ناگهان در قهوه‌خانه باز شد و جوان لاغراندام و رنگ‌پریده‌ای چون شبح به داخل قهوه‌خانه خزید...

در ابتدای پاییز 50 سال پیش جمشید صداقت‌نژاد، خبرنگار مجله‌ی سپید و سیاه (چهارشنبه 7 مهر 1350، شماره‌ی 8 صص 20 و 66) به سوژه‌ی بسیار جالبی برای گفت‌وگو دست یافت، شخص مورد نظر حسین مرندی نخستین درشکه‌چی رسمی ایران بود، یعنی نخستین کسی که از امنیه گواهی سورچی‌گری گرفته بود. در ادامه این گفت‌وگوی جذاب را می‌خوانید:

ابتدا از وی می‌خواهم درباره‌ی «درشکه‌خانه» برایم صحبت کند. مشد حسین در حالی که سیگاری آتش می‌زند می‌گوید: «حداقل وسعت یک درشکه‌خانه باید هزار و پانصد متر باشد و یک درشکه‌خانه‌ی‌ خوب از بیست تا پنجاه جفت اسب دارد. داخل درشکه‌خانه یک قانطور (دفتر) وجود دارد که ارباب درشکه‌خانه در آن می‌نشیند و سپس محلی به نام طویله – که پشت قانطور واقع شده – در درشکه‌خانه هست که اسب‌ها در آن نگاهداری می‌شوند.»

 

ارباب‌های مشهور درشکه‌خانه در این شصت سال اخیر چه کسانی بوده‌اند؟

مشهدی‌ عباد، ارباب ممدباقربک، عیسی‌خان ارباب، ارباب سید صادق‌خان و حاجی مدخان ارباب که در هنگام مرگ 18 میلیون تومان ثروت از خود باقی گذاشته است.

 

درآمد شما در تابستان و یا در زمستان چقدر هست و چه مبلغی بابت درشکه به ارباب می‌دهید؟

درآمد من در تابستان آن هم در صورتی که از 5 صبح تا هفت و هشت بعدازظهر کار بکنم، بیست تومان و در زمستان حداکثر به ده تومان می‌رسد. پولی که بابت اجاره‌ی درشکه و اسب به ارباب می‌دهم 12 تومان می‌باشد (که البته زمستان و تابستان این کرایه ثابت است).

 

چه شد که از مرند به تهران آمدی و سورچی‌گری را انتخاب کردی؟

چارده پونزده سالم بود که شنیدم در تهران مردم درشکه سوار می‌شوند و عشق به راندن این وسیله‌ی نقلیه‌ی جدید مرا بر آن داشت از مرند بگریزم و پای پیاده خودم را به تهران برسانم. پس از رسیدن به تهران مستقیما به درشکه‌خانه‌ی ارباب مدباقربک معروف رفتم و شاگرد مهتر شدم. کم‌کم مهتر شدم و آن‌قدر در درشکه‌خانه ابراز لیاقت کردم تا به پیشنهاد ابراهیم‌خان میرآخور درشکه گرفتم و سورچی شدم. بعدها اداره‌ی نظمیه‌ اعلام کرد سورچی باید نشان و تصدیق داشته باشد و اولین کسی که از امتحانات سورچی‌گری آن زمان اداره‌ی نظمیه روسفید بیرون آمد و اول درشکه‌چی تهران شد من بودم.

شاید چهل سال پیش بود. برف انبوهی تهران را کفن‌پوش کرده بود و سوز سرما به حدی بود که هیچ‌کس از خانه‌اش خارج نشده و وضع کار و کاسبی سخت کساد به نظر می‌رسید. درشکه‌ام را جلوی یک قهوه‌خانه، در امامزاده حسن نگه داشته و خودم پای منقل آتش نشسته بودم که ناگهان در قهوه‌خانه باز شد و جوان لاغراندام و رنگ‌پریده‌ای چون شبح به داخل قهوه‌خانه خزید و از قهوه‌چی سراغ سورچی درشکه را گرفت. قهوه‌چی مرا به او نشان داد و جوان رو به من کرد و گفت: «آقا می‌خواهم به عشرت‌آباد بروم.» گفتم: «در این هوای سرد و یخ‌بندان غیرممکن است از قهوه‌خانه خارج شوم» گفت: «اگر کرایه‌ات را بیش‌تر بدهم چطور؟» گفتم: «حتی اگر چهار قنیس (کورس) هم بدهی ممکن نیست. (نرخ هر قنیس 2 ریال بود).

جوان گفت: «اگر بیست‌وپنج قنیس بدهم چطور؟» فکر کردم مرا دست انداخته ولی موقعی که اسکناس 5 تومانی را به دستم داد متوجه شدم قضیه جدی است! همراه وی از قهوه‌خانه خارج شدم. زن جوانی که روبنده به صورت داشت و بیرون در زیر یک تاق (هشتی) خانه‌ای ایستاده بود با جوان همراه شد و سوار درشکه شدند. درشکه را به راه انداختم کروک درشکه خوابیده بود، بالا کشیدند و پرده‌ها را هم انداختند. زیاد تعجب نکردم. اولا زمستان بود و به این وسیله داخل درشکه گرم می‌شد و ثانیا فکر کردم آن زن با وجود من نمی‌تواند راحت روبنده‌اش را کنار بزند!

تا عشرت‌آباد تقریبا دو ساعت بلکه بیش‌تر، در راه بودیم و چون درشکه به عشرت‌آباد رسید صدا زدم که به مقصد رسیده‌ایم ولی جوابی به گوشم نرسید. دو مرتبه صدا کردم باز هم جوابی به من ندادند، دزدانه گوشه‌ی پرده را کنار زدم و از آن‌چه دیدم حیرت کردم. هردو در آغوش هم خفته بودند. نزدیک‌تر آمدم و از رنگ صورت‌شان فهمیدم که مرده‌اند!

آن‌ها را با همان وضع به تهران آوردم و یک‌سر به نظمیه بردم. خودم را نیز توقیف کردند تا جریان روشن شود و نظمیه‌چی‌ها پس از تحقیقات فهمیدند که آن پسر و دختر عاشق و معشوق بوده‌اند و چون خانواده‌ی دختر از خانواده‌های معروف تهران بود با ازدواج مخالفت می‌کنند. آن‌ها نیز با مرگ موش خود را مسموم کرده و برای این‌که دقایق آخر عمر را با هم بگذرانند به سراغ من می‌آیند و در نتیجه یک مرده‌کشی هم به گردن من می‌اندازند.

یکی دیگر از خاطراتم که باز هم مربوط به خیلی قدیم است، جریان سرقت‌ها و مسافر لخت کردن‌های سارقین بین جوادیه و امامزاده حسن بود که مردم از دست آن‌ها خواب راحت نداشتند.

یک روز تنگ غروب مرد بلندبالایی که شنلی تیره‌رنگ به دوش داشت به سراغ من آمد و از من خواست تا او را به جوادیه برسانم، امتناع کردم، علت آن را پرسید گفتم: «شب‌ها این‌جا آدم لخت می‌کنند.» خندید و گفت: «تو را که لخت نمی‌کنند معطل چه هستی؟» ناگزیر اطاعت کردم. مرد سوار درشکه‌ی من شد و اتفاقا پس از طی مسافتی سه نفر دزد جلوی راه‌مان را گرفته و از مرد مسافر خواستند تا پولش را به آن‌ها بدهد، ولی دست مرد که به زیر شنل رفته بود به جای کیسه‌ی پول یک ده‌تیر خیلی قشنگ و براق بیرون کشید و یک‌تنه هر سه نفر را وادار به تسلیم کرد و به اولین پست امنیه تحویل‌شان داد. بعدها من فهمیدم که آن مرد شجاع سردارسپه رضاخان بود! از آن پس دیگر کسی جرأت نکرد بین جوادیه و امامزاده حسن آدم لخت کند.

آخرین خاطره‌ای که به یاد می‌آورم از مرحوم میرزاده‌ی عشقی است. یک روز همراه با یک خانم ارمنی که می‌گفتند با هم سر و سری نیز دارند سوار درشکه‌ام شد و من آن‌ها را به باغ‌های شمیران بردم. عشقی از من خواست تا همان‌جا بمانم و شب هم آن‌ها را به تهران بازگردانم. چنین کردم. عشقی بیست ریال به من پول داد و از من خواست روز دوشنبه‌ها ساعت یک بعدازظهر سر کوچه‌ی آن‌ها بروم و او و خانم را به شمیران ببرم و شب برگردانم و در عوض بیست ریال دستمزد بگیرم. قبول کردم و مدت‌ها این کارم بود تا یک روز دوشنبه هرچه در محل موعود انتظار کشیدم از آن‌ها خبری نشد و باز هم بعدها فهمیدم میرزاده‌ی عشقی را جلوی درِ خانه‌اش ترور کرده‌اند!


نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

نشست‌های شورای اداری باید خروجی داشته باشد/ جهش تولید با کار ظاهری محقق نمی‌شود / مردم از رفتار برخی کارمندان گلایه دارند/ عقب افتادگی سیاسی دلیل اصلی عقب ماندگی منطقه تربت حیدریه است

افزایش تعرفه ویزیت پزشکان و مسدود شدن سامانه بیمه سلامت

مرمت آثار تاریخی تربت‌حیدریه شتاب می گیرد

تاثیر تصمیم‌سازی سیاسی در تامین آب صنایع تربت‌ حیدریه

پیش‌بینی برداشت 300 تن کلزا از اراضی کشاورزی بخش رخ تربت حیدریه

بر طرف شدن مشکل راه ورودی و خروجی بیمارستان راشد زاوه

راننده خودروی حامل سوخت قاچاق در آتش سوخت

فقدان ویترین جذاب برای معرفی داشته‌های شهرستان/ کمربندی و زیان آن به اقتصاد گردشگری تربت حیدریه / کمبود سرویس بهداشتی / عرضه نامناسب سوغاتی شهرستان به گردشگران

تصاویر: مزرعه عروسک‌ها

آخرین مهلت ثبت نام بیمه رایگان مادران دارای بیشتر از سه فرزند روستایی و عشایری

توزیع بیش از 902 میلیون لیتر انواع فرآورده نفتی منطقه تربت حیدریه در سال گذشته

ساختمان 89 ساله اداره نوغان‌داری تربت‌حیدریه ثبت ملی شد

تصاویر: در خطر انقراض

اضافه شدن دو رشتۀ تحصیلات تکمیلی به دانشکدۀ پرستاری و مامایی تربت حیدریه

یدیعوت احارونت: انتظار نمی‌رود پاسخ اسرائیل شامل اقدام نظامی در خاک ایران باشد / آمریکا بر اسرائیل برای جلوگیری از کشیده شدن به یک جنگ منطقه‌ای فشار می‌آورد

95 درصد جمعیت رشتخوار به تولید پسته مشغول هستند

چند حقیقت شگفت انگیز درباره هوش حیوانات که نمی دانستید

رضا نصری: اقدام نظامی ایران علیه اسرائیل «پاسخ» بود، نه «حمله»/ می‌خواهند ایران را مقصر این درگیری جلوه دهند

افزایش بیش از 48 درصد میزان باراندگی در تربت‌حیدریه

تصاویر: مسابقات کشتی چوخه در گود زینل خان

رونق اقتصادی برای دست‌اندرکاران نوغان‌دار خراسان رضوی

توزیع 350 سبد غذایی بین زنان باردار تربت حیدریه

عطار نیشابوری مسافر هفت شهر عشق که سیمرغ را تا قاف پرواز داد

سه ویرانه باستانی شگفت‌انگیز که شاید نام آنها را نشنیده باشید

طبق قرارداد بازارچه آداک یک سازه موقت است/ پایان قرار داد، عدم تمکین سرمایه گذار و ورود سازمان بازرسی به پرونده/ اصرار سرمایه گذار بر ادامه تصرف غیر قانونی بازارچه/ احداث پارکینگ طبقاتی/ برگزاری مزایده برای واگذاری مغازه ها/ راهی جز پلمپ بازارچه آداک نداشتیم/ با یک قرارداد شفایی از کسبه ماهی 231 میلیون تومان دریافت می کنند/ چاره ای جز رسانه ای کردن برایمان باقی نماند

بخش زیادی از معضلات جامعه با امر به معروف و نهی از منکر برطرف می شود

گزارش تصویری؛ نگاهی متفاوت به برگزاری نماز عید فطر از دریچه لنز دوربین

اگر جلوی پروژه‌های سدسازی ترکیه گرفته نشود، آذربایجان غربی و شرقی و اردبیل با آسیب جدی مواجه می‌شوند

رهبر معظم انقلاب: جمهوری اسلامی درصدد آن نیست کسانی را به زور وادار به دین‌داری کند، اما در مقابل هنجارشکنی دینی هم وظیفه دارد و نباید کوتاهی کنیم

10 مورد از سردترین شهرهای جهان؛ سردترین شهر دنیا در کدام کشور قرار دارد؟

صدور 118 موافقت اصولی و پروانۀ بهره‌برداری مراکز درمانی در منطقه تربت حیدریه

افتتاح اولین واحد تولید مرغ تخمگذار در شهرستان رشتخوار

پیش بینی اشتغال 697 نفر در شهرستان تربت حیدریه

برگزاری نماز عید فطر در میدان بسیج و ورزشگاه آزادی شهرک ولیعصر تربت حیدریه

آغاز کشت چغندرقند نشایی در اراضی کشاورزی بخش رخ تربت حیدریه

امکان پرداخت زکات فطریه و کفاره در نانوایی‌های تربت حیدریه فراهم شد

کسب قهرمانی مسابقات دو جام رمضان خراسان رضوی توسط آتش نشان تربت حیدریه

کاهش 36 درصد بارندگی در خراسان رضوی / بحرانی بودن نیمی از دشتهای استان

شکارچی‌های غیرمجاز در رصد کامل محیط زیست تربت حیدریه

استقبال دانش‌آموزان کنکوری تربت حیدریه از قرائت‌خانه‌های آموزشگاهی

امام‌جمعه تربت‌حیدریه: تلاش دشمن برای کشاندن ما به میدان جنگ در منطقه ناکام است

توسعه گردشگری سلامت در شهرستان‌مرزی خواف

ترمز بریدن تریلر در جاده "کوهسرخ" خراسان رضوی حادثه مرگبار آفرید

در پاسخ حمله رژیم صهیونسیتی به کنسولگری کشورمان نباید از رهبری جلو بزنیم

گزارش تصویری: راهپیمایی روز قدس در تربت حیدریه از نگاه دوربین

رژیم صهیونییستی غریقی که به هر چیزی چنگ می زند

رژیم غاصب صهیونیستی آخرین نفس‌های خود را می‌کشد

اختصاص بالاترین نرخ مشارکت اقتصادی و پایین ترین نرخ بیکاری به خراسان رضوی

تصاویر: دیدار مسئولان و کارگزاران نظام با مقام معظم رهبری

کاهش ماندگاری پزشکان متخصص در شهرستان/ افزایش حیوان گزیدگی در تربت‌حیدریه/ نیاز منطقه به 30 متخصص/ راه‌اندازی پایگاههای اورژانس نسر و رودمعجن / آغاز احداث ساختمان اورژانس بانوان