بزرگنمایی:
بلبل فصل خزانیم و ز گلریزی اشک / آشیان را به نظرها سبد گل کردیم
همچو فواره که از اوج سرازیر شود / به ترقی چو رسیدیم تنزل کردیم
پایگاه خبری نوید تربت: http://www.navidtorbat.ir
بلبل فصل خزانیم و ز گلریزی اشک / آشیان را به نظرها سبد گل کردیم
همچو فواره که از اوج سرازیر شود / به ترقی چو رسیدیم تنزل کردیم
محمد قهرمان شاعر و غزل سرا ، پژوهشگر و مصحح شهیر در 10 تیر 1308 در روستای امیر آباد تربت حیدریه به دنیا آمد و در 28 اردیبهشت 1392 (84 سال) در مشهد فوت نمود و درمحل مقبرهالشعرای آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
مقاله زیر که توسط خانم آرزو علومی محقق و پژوهشگر تربتی نوشته شده و به نوید تربت ارسال شده نگاهی دارد به زندگی و آثار این شاعر محلی گوی شهیر خراسانی.
محمد قهرمان در 10 تیر 1308 در روستای امیرآباد، واقع در هشت کیلومتری جنوب تربت حیدریه متولد شد. فرزند «محمد صادق قهرمان» که نسبش از طرف پدر با 3 نفر فاصله و از طریق «شجاع السلطنه» میرسد به «فتحعلیشاه قاجار». از طرف مادر هم، نوه «میرزا محسن ظل السلطان» محسوب میشد که یکی از 144 پسرفتحعلی شاه بوده است و مترجم زبان فرانسه بود ! یعنی «محمد قهرمان» دو قبضه و دوطرفه، شاهزاده و قجری به حساب میآمد.
در پنج سالگی از محبت مادری و در سیزده سالگی از سایه پدر محروم شد که پس از آن خواهر بزرگشان حق مادری را برایشان ادا کردند.
تحصیلات خود را در تربت حیدریه تا دوم دبیرستان ادامه داد. در سال پنجم دبیرستان در مشهد با مهدی اخوان ثالث همکلاس شد و این دوستی ادامه یافت. به درخواست خواهرش در سال 1328 سال ششم ادبی را در دبیرستان البرز تهران به پایان رساند و سپس در دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی ادامه تحصیل داد و موفق به اخذ درجه ی لیسانس گردید. سپس به تربت حیدریه بازگشت و در آبادی امیر آباد تربت حیدریه در خانه مادر بزرگش به کار کشاورزی پرداخت. وی در سال 1338 با نوه عموی خود بهنام فرشته قهرمان ازدواج کرد و ساکن مشهد شد که حاصل این ازدواج دو پسر به نام های روزبه و محمد رضا میباشد که هردو دارای تحصیلات عالیه میباشند.نخست در بانک عمران شاغل شد اما به پیشنهاد مدیر مدرسه شاه رضا که زیر نظر آستان قدس رضوی فعالیت می کرد به کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی رفت و با تشویق و حمایت دکتر علی اکبر فیاض موسس دانشکده از روز دهم آذر1340 به مدّت 27 سال تا بازنشستگی به عنوان کتابدار دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشغول به فعالیت بود.
شایان ذکر است که ایشان از دوره ابتدایی ذوق ادبی داشتند و شروع به سرودن کردند و از هفده سالگی نیز اشعار خود را به لهجه تربتی بیان می کردند .او زبان بومی تربت حیدریه را به خوبی میدانست و بسیاری از اشعار وی که به زبان محلی سروده شدهاند، در ردیف اول شعر بومی قرار دارند.کشش و علاقه ایشان در سرودن شعر ، در غزل و به خصوص سبک معروف هندی است که باعث شده یکی از شعرای بنام غزل سرای هندی باشند.
همچنین یکی از شاخصه های زندگی ایشان برگزاری محافل ادبی بصورت هفتگی در منزلشان است که از سال 1339 شروع و همچنان ادامه دارد.
در تاریخ 29 آذر 1384 از سوی دانشگاه فردوسی مشهد و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان خراسان رضوی و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی در محل دانشگاه مشهد از وی قدردانی بهعمل آمد. او صاحب تألیفات ارزندهای از جمله چند مجموعه شعر است. در کارنامه او همچنین تصحیح و چاپ چند دیوان از شاعران مختلف بهچشم میخورد. کتاب «روی جاده ابریشم شعر» وی در نهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر بهعنوان اثر برگزیده در حوزه شعر معرفی شد.
محمدرضا شفیعی کدکنی در مورد محمد قهرمان میگوید:«در این خصوص حتی ملکالشعرای بهار آن خصوصیت یک شاعر محلّی را بهصورت کامل، آن گونه که قهرمان دارد، ندارد.»
حضرت آیتالله خامنهای در پیامی، درگذشت آقای محمد قهرمان -شاعر بزرگ خراسان و از چهرههای ماندگار و برجستهی شعر و ادب فارسی- را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر انقلاب به این شرح است:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
با دریغ و افسوس، خبر درگذشت شاعر بزرگ خراسان آقای محمّد قهرمان را دریافت کردم. خاموششدن این چشمهی فیاض شعر فاخر و غزل پرنکته و آراسته، هر آشنای شعر و ادب معاصر را دچار تأسف و اندوه میسازد و آشنایان شعر ممتاز او و خود آن شخصیت متین و باوفا و آن ذهن مواج و ژرفبین و مضمونیاب را بسی بیشتر.قهرمان بیشک یکی از چهرههای ماندگار و برجستهی شعر و ادب فارسی، و غزل او یادآور شاعران بزرگ سبک هندی است. اینجانب درگذشت این دوست دیرین و باصفا را به جامعهی ادبی کشور و به ادیبان و شاعران خراسانی و بهویژه به همسر گرامی و فرزندان ایشان تسلیت میگویم و آمرزش الهی را برای وی مسألت میکنم.
سید علی خامنهای
برخی از آثار ،تالیفات و تصحیحات محمد قهرمان :
• دیوان میلی مشهدی، انتشارات امیر کبیر، 1383
• دیوان حاج محمد جان قدسی مشهدی، موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی، 1375
• دیوان کلیم همدانی، انتشارات آستان قدس، شرکت به نشر، 1369
• دیوان صیدی طهرانی، موسسه اطلاعات، چاپ اول، 1364
• دیوان دانش مشهدی، پژوهش و مطالعات عاشورا، 1378
• دیوان سلیم، انتشارات نگاه، 1389
• دیوان ناظم هروی، انتشارات آستان قدس، شرکت به نشر، 1374
• دیوان اشعار قدسی، نغمه های قدسی، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان، 1370
• دیوان اشعار کمال گلشن کمال، با همکاری ذبیحالله صاحبکار، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان، 1372
• بازخوانی علمی تذکره عرفات العاشقین، 7 جلد، مرکز پژوهش میراث مکتوب
• گزیده اشعار شعرای سبک هندی، صیادان معنی، انتشارات امیر کبیر، 1378
• گزیده اشعار طغرای مشهدی، ارغوانزار شفق، انتشارات امیرکبیر، 1384
• گزیده اشعار صائب تبریزی و دیگر شعرای سبک هندی، انتشارات سمت، 1376
• گزیده اشعار صائب تبریزی، مجموعه رنگین گل، انتشارات سخن، 1371
• گزیده غزلیات و ابیات صائب تبریزی، خلوت خیال، انتشارات شاهنامهپژوهی، 1381
• مدایح رضوی یوسف ازغدی، انتشارات آستان قدس، شرکت بهنشر، 1384
• تجلی امام علی در طغرای مشهد، نشر جلیل، 1382
• ده نامه مهدی اخوان ثالث به محمد قهرمان، با یادهای عزیز گذشته، انتشارات زمستان، 1384
• فریادهای تربتی، انتشارات ماه جهان، 1383
• دیوان اشعار محمد قهرمان، حاصل عمر، انتشارات شاهنامهپژوهشی، 1384
• خدی خدای خدم، اشعار محمد قهرمان به لهجه تربتی، انتشارات ترانه، 1388
• دم دربند عشق، کتاب و سی دی اشعار محمد قهرمان، موسسه باغ فرهنگ شرق، انتشارات آهنگ قلم، 1387
• روی جاده ابریشم شعر، اشعار محمد قهرمان، نشر جمهوری، چاپ اول، 1391
• به خط روشن عشق، گزیده اشعار محمد قهرمان، نشر شهرستان ادب، 1392
• برگزیده جشنواره بینالمللی شعر فجر
داغ امید به دل ماند و تحمل کردیم
آرزو مرد شنیدیم و تجاهل کردیم
کاسه ی صبر عجب نیست که لبریز شود
زانچه یک عمر شنیدیم و تحمل کردیم
بلبل فصل خزانیم و ز گلریزی اشک
آشیان را به نظرها سبد گل کردیم
همچو فواره که از اوج سرازیر شود
به ترقی چو رسیدیم تنزل کردیم
ناصح از پند مکرر ننشیند خاموش
گرچه هر بار شنیدیم تغافل کردیم
دست پرورده ی ذوقیم و به فتوای بهار
گوش را وقف نواخوانی بلبل کردیم
حاجت طعنه زدن نیست که ما خود خجلیم
زین همه بار که بر دوش توکل کردیم
کم نشد حیرت و سرگشتگی ما افزود
هرچه در کار جهان بیش تامل کردیم
گذر عمر نه زانگونه که حافظ فرمود
بود سیلی که تماشا ز سر پل کردیم
ای خزان دست نگه دار که در آخر عمر
نوبهار دگری آمد و ما گل کردیم