گفتگوی اختصاصی نوید تربت با دکتر علیرضا نبی کارآفرین اجتماعی؛
کالای ایرانی مصرف کنید تا عزت ایرانی برگردد/ یک کار آفرین اجتماعی هستم که اولویت چندمم سود است/ انتقال قسمتی از خط تولید به خانه های زنان سرپرست خانوار/ خود را کارخانه دار نمی دانم، خیرآفرینی هستم که خداوند توفیقم داده
دوشنبه 5 ارديبهشت 1401 - 20:55:09
پایگاه خبری نوید تربت: http://www.navidtorbat.ir

محمدرضا سالارمقدم

دکتر علیرضا نبی ، کار آفرینی است که سخنانش چون از دل برمی آید به دل هم می نشیند، کارآفرینی که شرط استخدام در واحدهای تولیدی خود را محکومین دارای سوء سابقه و اقشار آسیب پذیر جامعه قرار داده است.از ایشان وقت مصاحبه گرفتیم و با خوشرویی پذیرفت.

آنچه را که می خوانید حاصل حدود یک ساعت گفتگوی مدیرمسؤل نوید تربت با این کار آفرین خیّر است.

و اکنون به مناسبت کلیپی که از این انسان با صفا و مردم دوست در فضای مجازی دست به دست می شود، لازم دانستیم با انتشار مجدد مصاحبه ایشان، زوایای دیگری از زندگی و فعالیت های خیرخواهانه وی را در معرض افکار عمومی قرار دهیم

 

اصالتا تربتی هستم

*ابتدا از دکترنبی در مورد محل تولد و خواستگاه اجتماعیش پرسیدیم

بنده پدر و مادرم اهل تربت حیدریه هستند یعنی اصالتا تربتی هستیم. محرومیت شدید موجب شد تا خانواده ام در سال 1340 به مشهد مهاجرت نمایند و من سال 47 در مشهد بدنیا آمدم آنهم در خانواده ای پرجمعیت با اوضاع مالی نه چندان خوب، لذا همه اعضای خانواده مجبور بودیم کار کنیم تا سهمی از مخارج زندگی را بدوش بکشیم ، سهم من از خرجی خانه 5 تومان بود که با روزنامه فروشی در سر چهارراهها تامین می کردم، گاهی که اوضاع کساد بود تعدادی از روزنامه ها بفروش نمی رسید و ورشکست می شدم. در اینگونه موارد علاوه بر تنبیهی که مادرم در نظر گرفته بود که وادارم می کرد تا همه روزنامه های باقی مانده را خط به خط حتی اگر تکراری باشد تا آخر بخوانم، می رفتم دم حرم امام رضا(ع) کفشهای مردم را واکس می زدم  و از پولی که به دست می آوردم دوباره کار روزنامه فروشی را شروع می کردم.

در نوجوانی جذب مسجد شدم و بلاخره زمان جنگ رفتم جبهه غرب کشور،آنجا در اطلاعات عملیات سپاه کارمان شناسایی مواضع دشمن بود،5 سال هم رابط سپاه و ارتش بودم. چون زبان میدانستم  توسط سپاه به سازمان ملل معرفی شدم و بعد از قطع نامه صلح به کشور بازگشتم.

استخدام سابقه دارها و زنان آسیب دیده سرپرست خانوار

*فعالیت اقتصادی و بکارگیری محکومین سابقه دار را از چه زمانی آغاز کردید؟

سالها در کشورهای مختلفی چون ترکیه،آلمان،مالزی و آسیای میانه (قرقیزستان ) به عنوان مستشار اقتصادی کار کردم، بعد از سالها تجربه و تحصیل در کشورهای مختلف احساس کردم که این درخت باید به بار بنشیند  و این شد که در سال 83  ایده ای را با عنوان «راه اندازی واحدهای تولیدی بر مبنای اقتصادی پویا با نیروهایی از قشر آسیب دیده جامعه» شروع کردم. در ابتدا به غیر از دوستان خارج از کشور که تشویقم می کردند، در داخل همه یک صدا آیه یأس می خواندند و می گفتند که این ایده قابل اجرا نیست و راه اندازی کسب و کار با بزهکاران سابقه داری که هر لحظه ممکن است با چاقو حسابت را برسند غیر ممکن است.

ولی تصمیم گرفتم این ایده را عملی کنم. در ابتدا کار را با زنان سرپرست خانوار آسیب دیده ای که دارای دو فرزند بودند شروع کردم. هرچند پیدا کردن و جمع نمودن زنان با شرایطی که گفتم سخت بود و زمان بر بود، چون باید می رفتیم و اینگونه خانواده ها را شناسایی می کردیم. ابتدا پنج، شش نفر را پیدا کردیم و بعد از طریق آنها چند نفر دیگر را، حتی با مراکز ترک اعتیاد هم تماس گرفتیم و چند نفری را هم که معتاد ترک کرده بودند به جمع آنها اضافه کردیم. کار دیگرمان شناسایی بزهکارانی بود که دوره محکومیت خود را گذرانده بودند، به دادگستری و دادگاهها می گفتیم اینگونه افراد را معرفی کنید تا استخدامشان کنیم. کم کم سر زبانها افتاد که فردی پیدا شده که نحوه استخدامش با بقیه فرق می کند و این شکل استخدام یعنی بکارگیری زنان سرپرست خانوار، محکومین دارای سوء سابقه و دیگر اقشار آسیب پذیر برای مردم جالب بود.

واحد تولیدی که به این شکل راه اندازی( تولید روغن زیتون و فرآوری زیتون) نمودیم، در عرض 6 ماه به سود دهی رسید تا اینکه  به مرور توانستیم تعداد نیروهایی که جذب شدند را به مرز 300  نفر برسانیم. دیگر، واحد تولیدی ما گنجایش این تعداد نیرو را نداشت و از این رو تعداد کارگاه های تولیدی را به3  واحد افزایش دادیم و فرآورده هایمان را نیز از 5 محصول به 50 محصول رساندیم. کم کم این موضوع که ما زندانیان  بهبود یافته و از بند رها شده را استخدام میکردیم به گوش همه رسید و رسانه ها آمدند،مردم برای بازدید می آمدند و حتی به برنامه ماه عسل دعوت شدم، تا اینکه مسئولین هم پای کار آمدند( البته طبق معمول آمدند عکس گرفتند و رفتند). باید بگویم تاثیر روزنامه ها از تلویزیون در پیشبرد اهداف خیرخواهانه ما به دلیل قشر و مخاطبان متفاوت مطبوعات بیشتر بود بطوری که فرهیخته گانی پس از خواندن مصاحبه  با ما تماس می گرفتند و راهکار ارائه می دادند.

انتقال قسمتی از خط تولید به خانه های زنان سرپرست خانوار

*چه شد که به طرح دورکاری و کشاندن کارتان به خانه های مردم رو آوردید

یکی دیگر از اقداماتی که ما در راستای تولید و اشتغال شروع کردیم، طرح دور کاری بود، بدین صورت که در شهر مشهد142 خانه از افراد آسیب پذیر جامعه را در حاشیه شهر( از جمله قلعه ساختمان) که زنان سرپرست خانوار بودند و دو بچه به بالا داشتند شناسایی و تبدیل به کارگاه تولیدی کردیم. گرچه از سوی مسئولین نظارت بر مواد غذایی بسیار مقاومت صورت گرفت و حاضر به تایید این خانه ها بعنوان کارگاه نبودند ولی به آنها گفتیم شما در پایان خط تولید محصول را بررسی کنید، آزمایش کنید و در صورت نداشتن مشکل تایید کنید، خلاصه با کمک استانداری کار را پیش بردیم.

  در واقع این خانه ها مواد اولیه واحدهای تولیدی ما را تامین می کنند. بدین صورت که زعفران پاک می کنند، زیتون هسته می کنند، زرشک یا سبزی پاک می کنند، بادام یا گردو می شکنند و ... خلاصه هرکاری را که باید در کارخانه انجام می شد به خانه ها می بردیم و پس از کار اولیه ای که آنها انجام می دادند به کارخانه می آمد و بسته بندی یا تبدیل به محصول می شد و این به یک مدل موفق در کشور تبدیل شد.

 همین کار را در شهر مینو دشت هم پیاده کردیم. در آنجا مطلع شدیم که خانواده هایی وجود دارند که بعلت اعتیاد شوهرانشان آنقدر دچار فقر شده اند که فرزندانشان را می فروشند، بنابراین به سراغشان رفتیم و انجام کارهایی مثل پاک کردن سبزیجات و شکستن و جدا کردن مغز بادم و ... را به عهده شان گذاشتیم.

 در حال حاضر تعداد نیروهای ما در واحدها و طرح دورکاری بیش از 1000نفر است .

قاطران معتاد و قاچاق کالا

*شما در یکجا اشاره به قاطرهای معتاد و قاچاق کالا نمودید. لطفا در این مورد بیشتر توضیح دهید

آفت تولید، کالای قاچاق  است که در واقع سه وجه دارد که شامل: قاچاقچی، دولت و مصرف کننده است. متاسفانه بدلیل اینکه دولت ها در این زمینه بد عمل کرده اند، قاچاق کالا همیشه رشد داشته و باعث شده بسیاری از واحدهای صنعتی هیچ گاه به سوددهی نرسند.

 بنده در سالهای86- 87 که مسئولین نسبت به کالای قاچاق به حساسیت امروز نرسیده بودند و در واقع خواب بودند، برای اینکه این مسئله را برای آنها روشنگری کنم، شخصا تصمیم گرفتم گزارشی مصور از قاچاق کالا تهیه کنم. از این رو به غرب کشور رفتم و به یکی از روستاهای مرزی مریوان که کاروان قاطر را راهی پنج وین عراق میکردند، با حدود 20 قاطر که معتاد شده بودند راه افتادم، از همه مسیرهای صعب العبور میگذشتند، حتی از پاسگاه مرزی هم گذشتیم که نگهبان آنجا فقط کاروان قاطر را ثبت کرد، البته برای اینکه بعدا حق عبور را بگیرد! در پنج وین عراق قاطر ها را تحویل گرفتند و دوباره به آنها تریاک خوراندند و بارگیری کردند و راهی ایران شدند. بنده از این شیوه قاچاق عکس و فیلم گرفتم و برای مسئولین مربوطه بردم، آنها هم آن زمان تنها کاری که کردند همان مسیر را بستند. درحالیکه بیش از 100 مسیر قاچاق دیگر هم وجود داشت. بنده در آن موقعیت به عنوان یک دانشگاهی به مسئولین تذکر دادم که این حجم از قاچاق کالا کشور را به لحاظ تولید و اشتغال به بحران میکشد ولی گوشی بدهکار نبود.

 

ترجیح کالاهای درجه چند خارجی به کالاهای داخلی نتیجه عملکرد بد دولتها است

*برای رونق تولید ملی به نظر شما چه باید کرد؟

در تولیدات ملی و داخلی ما یک مشکل عمده وجود دارد و آنهم عدم تمایل به مصرف کالای ملی است. شما اهل قلم و رسانه ها بایستی طرز فکر مردم را نسبت به مصرف کالای ایرانی تغییر دهید تا آنها به این باور برسند که الزاما هر کالای خارجی، با کیفیت نیست. اینکه مردم  ما یک کالای ایرانی را با علم به اینکه تولید داخل است ولی بنام کالای خارجی میخرند ناشی از فرهنگ وارداتی می باشد که ظلم بزرگی است به فرهنگ و تمدن این مرز و بوم. وقتی ما بجای کالای داخلی و حمایت از آن به خرید کالای خارجی رو می آوریم و موجب ورشکستگی و تعطیل واحدهای تولیدی و در نتیجه بیکاری می شویم در واقع در بوجود آمدن این همه معضلات و بزهکاری های اجتماعی سهیم هستیم، این در حالی است که ما در خیلی از عرصه ها تولید و کالاها نسبت به محصولات مشابه خارجی درجه دو، سه و چهار پاکستانی،  فیلیپینی، بنگلادشی و چینی  برتری داریم اما در قیمت توان رقابت نداریم، آنهم به دلیل اینکه اکثر این کالاهای درجه چندم بی کیفیت از مبادی قاچاق و به تبع آن بدون تعرفه گمرکی وارد می شوند و از این رو تولید کننده داخلی در قیمت تمام شده قدرت رقابت با آنها را ندارد. باید عرض کنم این نتیجه عملکرد بد دولتهای ما است که امروز شاهدیم مردم کالای درجه سه و چهار خارجی را به مشابه ایرانیش ترجیح می دهند .

 

دستهایی در کار است که صاحبان اندیشه و قلم به موضوع کالای قاچاق نپردازند

*عمده کالاهای قاچاق را که نمی توانند باچند قاطر و کولبر وارد کنند، دیگر مبادی ورودی مثل بنادر در اینجا چه نقشی دارند؟

بله؛ من مسیر لنجی ورود کالاهای قاچاق را هم از طریق دبی رفته ام، قطعا صاحبان نفوذ در این زمینه نقش دارند، کالای قاچاق اگر به شکل منظم وحساب شده از هر سمت کشور وارد شود ریشه در اعمال نفوذ صاحبان قدرت دارد که نمی شود آن را انکار کرد. اما راستش را بخواهید به ریشه مصرف مردم هم بر میگردد، امروزه متاسفانه روزانه چندین کانتینر(شاید تا حدود 30 کانتینر) جنس بونجول چینی درجه 5 که حتی یکبار مصرف هم نیست با میلیاردها تومان سود فقط در مترو تهران بفروش میرسد. مردم میگویند که قیمتی ندارد مثلا 5000 تومان است، می خریم اگر خوب نبود زیاد ضرر نکرده ایم، اما کسی به این موضوع که همین اجناس ارزان و بی اهمیت چقدرباعث کاهش تولید داخلی می شود فکر نمیکند.

 اهل قلم و هنرمندان بایستی پای کار بیایند و در این زمینه روشنگری کنند، گرچه بنظر میرسد بعضا دستهایی در کار است که صاحبان اندیشه به این موضوعات ورود نکنند و حتی پول خرج میشود که روشنگری نشود. به نظر من دو عامل؛ یکی عدم فرهنگ حمایت از تولید ملی و دیگری پایین بودن توان خرید مردم باعث شده است جنس درجه 5 خارجی را مردم خریداری کنند.

 

من یک کار آفرین اجتماعیم که اولویت چندمش سود است

*آیا شده در این مسیری که در پیش گرفته اید احساس یاس و نا امیدی کنید؟

 ابدا، یأس و ناامیدی یادم نمی آید؛ در زندگی فقط مبارزه کرده ام، بنده بارها پشت در اتاق مسئولین معطل مانده ام و از آنها به من چه های زیادی شنیده ام، از بانکها جواب های سخت و سرد شنیده ام اما هرگز نا امید نشده ام، از در که راهم ندهند از پنجره وارد می شوم چرا که یک کارآفرین اجتماعیم که اولویت چندمش پول است و اجازه نا امید شدن ندارم چون مسئولیت اداره زندگی بیش از 1000 نفر با من است.

 

ما خیرین مد روز جامعه نیستیم اما تعدادمان کم هم نیست

*در موفقیت خودتان چه عاملی را مؤثر می دانید؟

روحیه کار آفرینی و کمک به محرومین را مدیون تربیت مادارم هستم، با وجود اینکه خودمان خانواده فقیری بودیم اما مادرم همیشه به نیازمندن سر می زد و کمکشان می کرد. یادم می آید که مرا با خود می آورد به تربت حیدریه و در خیابان منصوریه و مظفریه که در آن زمان هنوز تبدیل به محله مرفه نشین شهر نشده بود سراغ همسایه ها و هم محله ای های قدیمی می رفت و آردی یا چیزی دیگر به آنها می داد. مادرم از همان دوران کودکی من را درگیر کارهای اجتماعی و خیر نموده بود، من هم زمانی که روزنامه فروشی و یا کار واکسی را می کردم از همان مقدار دستمزد کم سعی می کردم به نیازمندان کمک کنم.

هیچگاه هدفم کارخانه دار شدن نبوده، بلکه آرزویم کمک به دیگران بوده است. به توانمند سازی قشر آسیب پذیر معتقد بوده ام، بنابراین روش کمیته امداد را اصلا قبول ندارم چون معتقدم برای توانمند سازی محرومین باید به آنها بجای ماهی دادن ماهیگیری یاد بدهیم تا حرمت و کرامتشان نیز حفظ شود.

همیشه سرلوحه زندگیم کمک به دیگران بوده است، معتقدم در دنیای امروز، ما خیرین مد روز جامعه نیستیم اما تعدادمان کم هم نیست، در جای جای کشور خیرین و خیرآفرین ها حضور دارند و کار میکنند.

 

خود را کارخانه دار نمی دانم، خیرآفرینی هستم که خداوند توفیقم داده

* چگونه فردی مانند شما از طبقه محروم و بدون امکانات به بزرگترین کارآفرین ایران تبدیل شد؟

این وعده خداوند است که می فرماید «من به بندگانم روزی می دهم بی حساب و کتاب» انسان به خدا می گوید: ازکجا می دهی؟ تو که گنجی نداری؟ خداوند می فرماید از جایی می دهم که گمان نمی بری. انسان می گوید حالا من چکار باید بکنم؟ خدا می گوید دستت را بده به من و استقامت کن.

 وقتی انسان هدفش را کمک به دیگران و کاهش درد و آلام مردم می گذاردخداوند نیز از خزانه غیب الهیش به او می بخشد چون در واقع شما با خدا معامله کرده اید. خیّری را می شناسم که می گوید: کارمند بوده و نیمی از حقوقش را به یک خانواده نیازمند می داده و حالا همین خیّر ماشین حساب نمی تواند ثروتش را حساب کند. این قول خدا است.

 خودم نمی دانم چگونه ساعت سه و نیم زیتون پرورده در شرکت تولید می شود و در کشورهای مختلف دنیا توزیع می گردد، ولی این را می دانم که خداوند می گوید: وقتی تو یک زن سرپرست خانوار را مشغول به کار کرده ای و وقتی او خوشحال می شود و به درگاه من دعا می کند برایت گشایش ایجاد می کنم. البته خود را کارخانه دار نمی دانم بلکه خیر آفرینی می دانم که خداوند توفیقم داده تا دردی را از دردمندان بردارم. وقتی هدفت این باشد خداوند بگونه ای کمکت می کند که فکرش را هم نمی کردی.

 

کالای ایرانی مصرف کنید تا عزت ایرانی برگردد

*سخن آخرتان با مردمی که اینقدر دوستشان دارید چیست؟

 فقط می خواهم به مردم بگویم؛ برای حمایت از کارگر ایرانی، برای حمایت از اشتغال، برای حمایت از 5 هزارسال تمدن و فرهنگ ایرانی، برای حفظ ارزشهای ایرانی و اسلامی خودمان و برای حفظ تمامیت ارضی کشورمان کالای ایرانی مصرف کنیم، قبول دارم که برخی کالاهای ایرانی با کالای درجه یک خارجی فاصله کیفی دارد اما یادمان نرود که همان محصول درجه یک خارجی هم تا به اینجا که رسیده مردم کشورش از آن حمایت کرده اند و یاد گرفته اند بر روی کالاهای عیب دارشان کار کنند تا آن را برسانند به محصول درجه یک بدون عیب.

ما خاطرات زیادی از ژاپنیها داریم که برنجهایشان را الک می کردند نرمه هایش را خودشان مصرف می کردند و سالم هایش را صادر می کردند. بعنوان کسی که با محرومین و اقشار آسیب پذیر جامعه کار می کند از مردم می خواهم کالای ایرانی مصرف کنید تا عزت ایرانی برگردد.

 


http://navidtorbat.ir/fa/News/17560/کالای-ایرانی-مصرف-کنید-تا-عزت-ایرانی-برگردد-یک-کار-آفرین-اجتماعی-هستم-که-اولویت-چندمم-سود-است-انتق
بستن   چاپ