خاطرات رئیسِ آمریکایی اداره‌ی نمایش ایران در دهه‌ی بیست1
پلیس سانسور رضاشاه «هملت» را تحریم کرد، چون پای کشته شدن شاه در کار بود/ سبیل‌های تازه برای شاه عباس کشید، زیرا تصور می‌کرد شبیه شاه فعلی می‌شود
شنبه 27 فروردين 1401 - 08:50:48
انتخاب
پایگاه خبری نوید تربت:http://navidtorbat.ir
خاطرات رئیسِ آمریکایی اداره‌ی نمایش ایران: در سال 1321 که من در خدمت دولت ایران بودم توانستم از نزدیک آثار شوم سانسور پلیسی ایران را مشاهده و قضاوت کنم. در آن موقع من رئیس اداره‌ی نمایش بودم و کسانی که در کار نمایش وارد بودند از نمایشنامه‌نویس و هنرپیشه و کارگردان نزد من می‌آمدند. اینان می‌گفتند که مامور سانسور دوره‌ی رضاشاه که پلیسی بیش نبود خود را منتقد هنری می‌دانست هدف خود را خدمت به شاه می‌پنداشت... آقای پلیس، نمایش «هملت» را جدا تحریم کرده بود، زیرا در این نمایشنامه‌ی شکسپیر پای کشته شدن شاه در کار است و چنین نمایشی در ایران حرام.

سانسور پلیس رضاشاه

هنوز معلوم نیست که آیا پلیس رضاشاه یا هولیوود کدام‌یک در جلوگیری از رشد تئاتر ملی ایران از نظر رذالت و پستی به خرج دادن عامل موثر بودند. اتفاقا در سال 1321 که من در خدمت دولت ایران بودم توانستم از نزدیک آثار شوم سانسور پلیسی ایران را مشاهده و قضاوت کنم. در آن موقع من رئیس اداره‌ی نمایش بودم و کسانی که در کار نمایش وارد بودند از نمایشنامه‌نویس و هنرپیشه و کارگردان نزد من می‌آمدند. اینان می‌گفتند که مامور سانسور دوره‌ی رضاشاه که پلیسی بیش نبود خود را منتقد هنری می‌دانست هدف خود را خدمت به شاه می‌پنداشت.

این آقای پلیس سانسورچی از قراری که می‌گفتند خویشی در دربار داشته که مامور دستگاه تلفن بود و گاه و بی‌گاه برای مزید اهمیت این پلیس سانسور، گوشی تلفن را برمی‌داشته و از اداره‌ی کل شهربانی به نام اعلیحضرت شاه سراغ و احوال سانسور را می‌گرفته است.

این پلیس مامور سانسور به دربار راه داشت، چون او بود که فیلم‌های سینما‌ها را برای نمایش‌های خصوصی دربار می‌گرفت. به همین جهت وی سال‌های متمادی مدعی بود که نظر او نظر شاه است و هرچه او بپسندد یا رد کند همان نظر شاهانه خواهد بود. یک بار همین آقای پلیس سانسور مخالفت کرد که در اول یک نمایش هیزم‌شکنی وارد صحنه شود، چون بیش‌ترِ هیزم ایران از جنگل‌های شمال می‌آید و شمال زادگاه اعلیحضرت شاه بود. صاحب نمایشنامه ناچار هیزم‌شکن را برداشت و جای آن دروگری گذاشت. آقای پلیس سانسور آن را هم زد، چون دروگر داس در دست داشت و داس علامت کمونیست‌هاست. بی‌چاره صاحب نمایشنامه که به هر حال می‌خواست نشان دهد که داستانش در محیط روستایی آغاز می‌شود مجبور شد نمایش خود را با پیرزنی آغاز کند که مشغول پنبه‌ریسی بود.

آقای پلیس سانسورچی چنان‌که گفتیم خودش را منتقد هم می‌دانست و همین که نمایشنامه‌ی «تاجر ونیزی» شکسپیر را برای ملاحظه‌ی او آوردند گفت به این شرط اجازه می‌دهم که یک پرده هم از تالیفات خودم بر آن بیفزایید، زیرا شکسپیر این بازی را تمام نکرد، و من خودم یک پرده بر آن می‌افزایم تا کامل شود.

آقای پلیس، نمایش «هملت» را جدا تحریم کرده بود، زیرا در این نمایشنامه‌ی شکسپیر پای کشته شدن شاه در کار است و چنین نمایشی در ایران حرام. آقای پلیس سانسور معتقد بود که استعداد هنرپیشپی و لیاقت درام‌نویسی و توانایی نقادی و همه چیز را در خود جمع کرده است، از آن رو در همه کار و همه چیز حق مداخله داشت تا آن‌جا که روزی به تصویر شاه عباس کبیر که سیصد سال پیش مرده است دست برد و سبیل‌های تازه‌ای برای وی کشید، زیرا تصور می‌کرد وی شبیه شاه فعلی می‌شود.


http://navidtorbat.ir/fa/News/17523/پلیس-سانسور-رضاشاه-«هملت»-را-تحریم-کرد،-چون-پای-کشته-شدن-شاه-در-کار-بود-سبیل‌های-تازه-برای-شاه-عباس
بستن   چاپ